بسم الله الرحمن الرحیم
شیخیه برای این که کاملاً اصل مترقی انتظار فرج و ظهور حجت ابن الحسن العسکری(عج) را زیر سؤال ببرد و زمینه را برای مدعیان مهدویت هموار کند، اعلام نمود چون امام غایب یک زندگی برزخی و جسم هور قلیایی دارد ممکن است هنگام ظهور در قالب خود نباشد و روح و جسم هور قلیایی او در قالب دیگری ظاهر گردد.
شیخیگری و بابیگری؛ زمینه تأسیس بهائیت:
« در قرن نوزدهم میلادی، استعمار انگلیس، روسیه و فرانسه با جهان اسلام درگیر شده و در مقابل خود با نوعی مقاومت مردمی مواجه بودند. در ریشه یابیِ موجبات این مقاومت، آنها با مطالعاتی كه در چند قرن اخیر در مورد متون دینی و اقتدار مذهبی و تاثیرگذاری آن بر جریانهای مقاومت مردمی و ایستادگی در مقابل استعمار (نظیر فتوای جهاد توسط علما در جنگ ایران و روس-«رسالۀ جهادیه» که در زمان میرزا بزرگ فراهانی با امضای بیش از یکصد تن از علمای بزرگ وقت شیعه تهیه شد، مردم را در برابر ارتش روس بسیج کرد و به پیروزی اولیه نیز رساند ، نهضت تنگستان علیه انگلیس، لغو قرار داد رویتر، جنبش تنباكو و...) داشتند به این نتیجه رسیدند كه باورها و اعتقادات دینیِ مسلمانان موجب چنین مقاومتهایی در برابر نفوذ و تجاوز استعمارگران شده است، حال آن كه این مقاومت در مناطق غیرمسلمان وجود ندارد. بر این اساس استعمارگران برای برداشتن این مانع به طور ریشه ای و بنیادین، اقدامات گوناگونی را در دستور كار قرار دادند كه یكی از مهمترین و خطرناكترین آنها، ایجاد مسلكها و مذاهب ساختگی و التقاطی با استفاده از فرهنگ و آموزههای اسلامی بود.استعمارگران، اصل مقدّس «مهدویت» را بستری مناسب برای در هم شكستن سد تشیّع دانسته و بابیت و سپس بهائیت را تأسیس و تقویت کردند. جنبش بهائیت ایجاد یک انحراف در مذهب تشیّع از سوی استعمار بود، همان گونه که جنبش وهابیت یک انحراف در مذهب اهل سنّت بود.
استعمارگران برای استیلاء بر جوامع اسلامی و دستیابی به منابع ثروت آنان، افراد خودفروخته و یا جاسوس چون ابن عبدالوهاب و سید باب را به میان مسلمانان فرستادند تا با ابداع مذاهب جدید عقاید آنان را متزلزل نمایند. پرنس كینیاز دالگوركی مأمور اطلاعاتی و وزیرمختار دولت روسیۀ تزاری با تظاهر به اسلام و در بر کردن لباس روحانی در صدد شناسایی افراد جاه طلب، شهوتران و مستعد برای تشکیل فرقه، در مجالس درس سید كاظم رشتی (که از مریدان شیخ احمد احسائی سرسلسلۀ شیخیه بود) شركت کرده و با سیدعلی محمد شیرازی آشنا شد. دالگوركی در كتاب خاطرات خود(یاداشتهای کینیاز دالگورکی) اعتراف میكند كه: سیدعلی محمد باب به چرس و بنگ معتاد بود و من هم با تشویق وی به مصرف هر چه بیشتر سعی در تخریب مشاعر او داشتم و در این راه نیز توفیق یافتم تا جایی كه ادعای تصرّف در ماه و ستارگان را داشت و بعدها هم مدعی مهدویت شد»- از مقالۀ «بهائیت؛ تاریخچه، اعتقادات، و وضعیت كنونی»؛ علیرضا محمدی-منبع: mohakeme .com(با تلخیص).
شیخیه؛ گام اول در تشکیل بهائیت: (برگرفته از سلسله مقالات «واکاوی فرقهگرایی»؛ سید حبیب الله تدینی، کارشناس ارشد فرق و ادیان الهی، منبع: پایگاه اینترنتی برهان borhan .ir - با تلخیص)
فرقه شیخیه در زمان فتحعلی شاه قاجار توسط «شیخ احمد احسایی» بر اساس مذهب شیعه بنا نهاده شد. مؤسس فرقه تا 20 سالگی پیرو مذهب اهل سنت بود و در 20 سالگی به شکل مشکوکی به یک شیعه غالی(غلوّ کننده) مبدل شد و روانه کربلا و نجف گردید. او مدت زیادی نزد علمای نجف و کربلا از جمله شیخ یوسف بحرانی پیشوای اخباریون شاگردی میکند و در کربلا به مرام و مسلک اخباریون ابراز تمایل نشان میدهد و تحت تأثیر اخباریها مسلک و فرقه شیخیه را بنا مینماید. روش فقهی شیخیه در استنباط احکام شرعی همان روش اخباریون بود، زیرا برای عقل حجیت قایل نبودند و بر مبنای ظاهر روایات، کشف و شهود «رکن رابع»، اسلام را تبیین و احکام آن را استخراج میکردند. آنان تفسیر قرآن را جایز نمیدانستند زیرا معتقد بودند عقل قاصر از قدرت درک کلام الهی است و در تفسیر و فهم آن فقط به روایات مراجعه میکردند از این رو در منابع فقه تنها به سنت یعنی همان روایات پایبند بودند. به هر ترتیب شیخ احمد احسایی مکتبی را بنا نهاد که همه خواستههای دشمنان اسلام و استعمارگران را تأمین میکرد یعنی کتاب حرکت آفرین و کفر ستیز قرآن از صحنه خارج میشد، عقل و اجماع علمای اصولی تعطیل و اصل اساسی معاد که محرک اصلی شهادتطلبی و مجاهدت بود از اصول دین حذف شده و عدل بهعنوان اصل مذهب تشیع کنار گذاشته میشد... . شیخ احمد سنّی زاده با کمک دشمنان اسلام به یک شیعه غالی و دشمن اهل سنّت مبدل گردید او با تکیه بر احادیث و روایات مجعول و استنباطهای غلط خود کتاب «شرح الزیاره» را نوشت و در آن ضمن غلو در مورد ائمه معصومین علیهمالسلام، کفر سه خلیفه راشدین و علمای اهل سنّت را اثبات نمود. نگارش این کتاب موجب تفرقه بین شیعه و سنّی و دست آویزی برای حمله داود پاشا حاکم عثمانی به شهر مقدس کربلا و محاصره این شهر در سال 1241هـ.ق. گردید که ضمن آن شیعیان کربلا مورد قتل و غارت قرار گرفته و مزارعشان نابود شد البته حرمین شریفین امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) نیز از تعرض مصون نماند. شیخیه برای این که کاملاً اصل مترقی انتظار فرج و ظهور حجت ابن الحسن العسکری(عج) را زیر سؤال ببرد و زمینه را برای مدعیان مهدویت هموار کند، اعلام نمود چون امام غایب یک زندگی برزخی و جسم هور قلیایی دارد ممکن است هنگام ظهور در قالب خود نباشد و روح و جسم هور قلیایی او در قالب دیگری ظاهر گردد. با کمی دقت در کلمات یاد شده به راحتی میتوان دریافت که شیخ احمد احسایی و سیدکاظم رشتی(1) و در مجموع فرقه شیخیه جاده صافکُن بابیگری و بهائیگری بودهاند و بیهوده نیست که حسینعلی بهاء در صفحه 51 کتاب ایقان از شیخ احمد و سیدکاظم به لقب نورین نیرین و مبشر ظهور امر بدیع در زمین یاد میکند.
1-زمانی که وهابیون به کربلا حمله کردند و آنجا را به خاک و خون کشیدند خانه «سید کاظم رشتی» کاملاً در امن و امان ماند. در جلسات درس وی 26 نفر ادعای مهدویت کردند.
بابیگری گام دوم در شکلگیری بهائیت: («واکاوی فرقهگرایی»؛ سید حبیب الله تدینی-با تلخیص) علیمحمد شیرازی معروف به باب در سال 1235 هجری قمری برابر با 1819 میلادی در شهر شیراز در خانه یکی از کسبه شیراز به نام میرزا محمد رضای بزاز متولد شد. خانواده مادری باب با یهود رابطه گستردهای داشتند. وی تحصیلات ابتدایی را نزد معلمی به نام شیخمحمد عابد که شیخی مسلک بود در شیراز به اتمام رساند. هنوز کودک بود که پدرش مرد و تحت کفالت دایی خود قرار گرفت و به توصیه دایی خود روانه بندر بوشهر شد و در آنجا نیز در یک مکتب خانهای که متعلق به شیخیه بود تحصیلات خود را تکمیل کرد و در شمار معتقدان مسلک منحرف شیخیه درآمد. وی تا سن 23 سالگی در بوشهر نزد دایی خود در کمپانی ساسون که متعلق به یک یهودی بغدادی بود مشغول به کار شد و جمعاً مدت پنج سال با تجارتخانه یهودی ساسون همکاری داشت.
*«خاندان باب خانواده ای هستند که با الیگارشی یهود ارتباط دارند، آنها در شیراز و بوشهر در کار تجارت تریاک بودند و عموی باب در شیراز تجارتخانه دارد و تجارت تریاک می کند. تجارت تریاک در آن دوره در دست شبکه ای است که جریان صهیونیستی در آن دخیل است. چهره شاخص این خاندان، ساسون است. ساسون ها یهودیان بغدادی هستند و تحت حاکمیت عثمانی ها قرار داشتند، امپراطوری عثمانی مشاهده می کند که اینها برای سرنگونی امپراطوری توطئه می کنند، بنابر این از بغداد بیرونشان میكند و آنها به ایران و بوشهر می آیند. باب با اینها ارتباط دارد، خودش می گوید مدتی که در بوشهر بودم با برخی از علمای بنی اسرائیل حشر و نشر داشتم، این علمای بنی اسرائیل چه کسانی هستند؟ همین خاندان ساسون و بقایای خاندان ساسون هستند که در بین خانواده های متنفذ صهیونیست جزو چند خانواده اول مانند روچیلدها هستند»- برگرفته از «گفتگو با دکتر موسی فقیه حقانی»-منبع: رجانیوز-با تلخیص.
وی پس از مدتی به شیراز برگشت و در سن 24 سالگی در کربلا به حلقه درس سیدکاظم رشتی دومین رهبر و رکن رابع شیخیه پیوست، هنگامی که سیدکاظم رشتی از دنیا رفت او در بوشهر بود و با تشویق و اغوای یهودیان خود را ابتدا جانشین سیدکاظم رشتی و سپس باب امام زمان(عج) خواند.
* جالب است كه یهودیان اولین گروههایی هستند که از جنبش بابیه حمایت كردند. بخشی از یهودیان اصفهان و تهران اعلام نمودند: ما مسلمان شدهایم و از میان همه فرقه های اسلام، فرقه بابیه بر حق است!
با توجه به اینکه بابیها و بهائیها سعی میکنند علیمحمد را صاحب علم لدنی معرفی کنند تحصیلات او را در هالهای از ابهام قرار دادهاند ولی از لابهلای نوشتههای باب و مورخین بابی تحصیلات هدفدار و هدایت شده او مشخص میشود. باب با کمک دایی و شرکای یهودی او برای ضربه زدن به اسلام تربیت شد. او علاوه بر علوم حوزوی به علوم غریبه روی آورد و همراه آن به ریاضت کشیدن و مصرف ادویه جات و مواد مخدر میپرداخت... توجه او به علوم غریبه و آلودگی او به مصرف حشیش و بعضی ادویه جات تند تعادل روانی او را به هم زد و از او فردی متوهم ساخت به نحوی که اکثر علما به روان پریشی او گواهی دادند... وی ابتدا در اصفهان در حلقه مهرههای استعمار از جمله منوچهرخان قرار گرفت و هنگامی که به زندان ماکو رفت با سفارش میرزا آقاسی و سایر درباریان جیره خوار روس و انگلیس، در رفاه و آسایش کامل تحت تعلیم استعمار گران قرار گرفت. باب در ماکو به قدری راحت بود و فراغ بال داشت که کتاب منحوس بیان را در زندان نوشت. در زندان از کمک جاسوسان انگلیسی و روسی و بعضی ادیبان جیره خوار استعمار هم بهرهمند بود در زمانی که باب در ماکو زندانی بود یکی از جاسوسان انگلیسی به نام سید بصیر هندی از راه افغانستان خود را به باب رسانید و در اولین ملاقات به پای باب افتاد و او را سجده کرد، و او را خدای خود خواند. این مهره کمپانی انگلستان مدت زیادی در ماکو ماند و به راحتی با باب در ارتباط بود و در تدوین بیان، و اراجیفی که باب علیه اسلام نوشته، نقش اساسی داشت.
طبق نظر بعضی محققین و مورخین بابی و بهائی ، سیدکاظم رشتی رهبر مرموز فرقه منحرفه شیخیه نیز برای علیمحمد باب خیلی احترام قایل بود و میدانست برای چه منظوری یهودیان وی را به کربلا و حلقه درس او مأمور کردهاند چنانچه اسداله فاضل مازندرانی مورخ بهایی در این مورد مینویسد: «هنگامی که سید باب به محضر سید رشتی ورود فرمودند با اینکه باب جوانی 24 ساله و سید رشتی مردی 50 ساله، این تاجری محقر و آن عالمی موقر بود درس را به احترام او تعطیل کرد و توجه شاگردان را به صحبتهای باب معطوف فرمود و غرض سید کاظم رشتی این بود که به طلاب بفهماند علی محمد باب کیست».
آغاز دعوت: (برگرفته از کتاب «مهدی موعود»؛ علی دوانی-با تلخیص) سید علی محمد شیرازی در ابتدا خود را ذکر نامید تا آیات شریفۀ «اِنّا نَحنُ نَزّلنا الذّکر و اِنّا لَه لَحافِظون» و «فَسئلوا أهل الذِّکر اِن کُنتُم لاتعلَمون» را بر خود انطباق دهد و سپس به میزان اقبالِ عوام کَالانعام به خویش ادعاهای بزرگتری نمود. علی محمد باب در ابتدا خود را باب و وسیلۀ ارتباط مردم با امام زمان(عج) معرفی کرد. باب به مرور زمان ادعای خود را تغییر داد و ادعای مهدویت کرد: «منم آن كسی كه هزار سال است منتظر او هستید!» - نقطهالكاف؛ حاجی میرزا جانی كاشانی، ص 135. سپس ملاحسین بشرویهای را باب خویش نامیده و برای دعوت به خراسان فرستاد تا مردم را گرد آورده و با درفشهای سیاه خروج كنند! خود نیز برای ظهور به حجاز رفت! هر چند به دلیل ترس از طرح علنی ادعای خویش به بوشهر بازگشت. عبدالحسین آیتی(مُبلّغ مستبصر بهائی) در جلد سوم کشف الحیَل می نویسد:«باب در سال1260 ق. ادعای ذکریت(تفسیر قرآن)، در سال 61 ادعای بابیت و نیابت خاصّ امام زمان، در سال 62 ادعای مهدویت، در سال 63 ادعای نبوّت، و در سال 64 ادعای الوهیت کرد، و در سال 66 نیز توبه نامه نوشت و اعدام شد».
فقر فرهنگی به دلیل بی سوادی بیش از 90 درصد مردم، جنگهای داخلی و خارجی، وضعیت اسفناک اقتصادی، قحطیهای فراگیر، شیوع بیماریهای همه گیر چون وبا و طاعون، و ظلم شدید حکّام و خوانین، از بسترها و زمینه های عمدۀ رشد فرقۀ بابیه در جامعۀ ایران بود.
آثار مکتوبی که باب از خود بر جای نهاده است آن چنان نامفهوم و مغلوط است که بهائیان امروز از افشاء و نقل آن جداً خودداری می کنند. معروفترین اثر سید باب «بیان» است که آن را کتاب آسمانی می دانست.
* در واحد 6، باب 6 صفحه 198 بیان مینویسد بر شما واجب شد تمام کتب روی زمین را محو و نابود کنید مگر کتاب بیان را. در صفحه 135 بیان، فرقه بابیه مثل وهابیون حکم به انهدام بقاع متبرکه بهجا مانده از سایر ادیان میدهد و زیارت کعبه را بیهوده معرفی میکند. در صفحه 157 بیان فارسی آورده است: باید تمام ثروت کسانی که به بیان اعتقاد ندارند از آنان گرفته شود، و در لوح هیکل صفحه 15 آوردهاند احدی از کسانی که به بیان اعتقاد ندارند را زنده نگذارید. در صفحه 42 بیان عربی مصرف هرگونه دارو حرام اعلام شده است. در بیان فارسی ص298 آورده است: اگر مردی بچه دار نشد اجازه دارد همسرش را به خانه یکی از بابیان بفرستد تا بارور شده و به خانه شوهر برگردد! در واحد7، باب7، از صفحه 246 مطلب شرمآوری آورده است که برای اثبات دیوانگی و حماقت او کفایت میکند مطلب چنین است که اگر کسی به حضور من یظهر الله برسد باید از او در خواست فضل نماید و اگر چنانچه من یظهر الله او را لمس کرد باید مقعدش را به خاک نعلین من یظهر الله بساید! ممکن است بعضی بگویند مزخرفات فوق گفتههای باب است و ربطی به بهائیت ندارد ولی بهائیت او را سلطان الرسل دانسته و کتاب بیان را ام الکتاب میداند. در کتاب صلوه و صیام تألیف اشراق خاوری صفحات 61 و 62 از قول بهاء آمده است: «بگو ای امّت حدود و احکامی که در بیان واجب شده اطاعت کنید به راستی که او سلطان الرسل و کتب بیان ام الکتاب است»- «واکاوی فرقهگرایی»؛ سید حبیب الله تدینی.
با به سلطنت رسیدن ناصرالدین شاه، صدارت عظمی بر امیرکبیر قرار گرفت و وی برای فرونشانیدن آتش فتنۀ بابی ها در سال 1266 دستور داد تا باب را در میدان مشق تبریز تیرباران کنند. پس از اعدام باب و سرکوب گستردۀ فریب خوردگانش، این جنبش استعماری در محاق فرو رفت.
از نابختیاری های بزگ بهائیان و بابیان این است که تاریخ، سرکوب ایشان را به پای یکی از برجسته ترین چهره های ملّی ایران زمین می نویسد. رابرت واتسون، عضو مهم سفارت انگلیس(سفارتی که در توطئه بر ضد امیر پیشگام بود) در مورد وی می نویسد: «در میان همۀ رجال مشرق زمین و زمامداران ایران که نامشان ثبت تاریخ جدید است، میرزا تقی خان امیرنظام بی همتاست. دیوجانس(حکیم وارسته و مشهور یونانی) روز روشن با چراغ در پی او می گشت. به حقیقت او سزاوار است که به عنوان اشرف مخلوقات به شمار آید. بزرگوار مردی بود». همو دربارۀ امیر می نویسد: «میرزا تقی خان برآن شد که نیکبختی مادی مردم را فراهم کند و تمایلات نکوهیدۀ آنان را مهار گرداند. این وزیر هدفی از آن هم عالی تر داشت؛ هر آینه اگر تدابیرش استمرار می یافت، در اخلاق و کردار ایرانیان تغییری اساسی و ریشه دار تحقق می پذیرفت»-امیرکبیر و ایران؛ فریدون آدمیت.
فریب گستردۀ مردم و ایجاد فتنه های خونین در گوشه و کنار کشور، استعمارگران را چنان به طمع انداخت که تا بهامروز از این فرقه دست بردار نیستند.
امضاء
طبقه بندی: فرقه های انحرافی، بابیت و بهائیت،
برچسب ها: سید علی محمد شیرازی (باب)، میرزا حسین علی نوری، موسس سلسله ی بهائیت، فرقه ی انحرافی و زد دین بهاییت و بابیت، انحرافات بسیار در فرقه ی شیخیه،